گلیمها که در گذشته تخت بافت نامیده میشدند، در واقع فرشهایی نازک و خشن هستند که فاقد هر گونه کرک هستند و تار و پودهای آن بسیار نزدیک به هم تنیده شدهاند. از نظر مردم قبیلهای و چادر نشین قدیمی، گلیم در کنار جواهرات، تن پوشها و حیوانات، نماد ثروت و هویت یک قوم تلقی میشد و به عنوان پوشش کف و دیوار، زین اسب، کیف، ملحفه، پشتی و بالش کاربرد داشت.
زمان آشنایی با گلیمهای اسکاندیناوی، لهستانی، مجارستانی و یونانی به سختی میتوان باور کرد که ریشه این هنر در میان ساکنان صحرانشین آفریقا، آسیای مرکزی و نیز آمریکای جنوبی و مرکزی قرار داشته باشد. دشواری مهاجرتهای فصلی و مشکلات زندگی صحرانشینی هرگز مانعی برای تداوم گلیم بافی نبودهاند.
گلیم بافی میتواند به نیازهای اساسی کشاورزان و کوچ کنندگان در خصوص فرش کردن چادرهایشان و نیز برخورداری از یک ملحفه گرمتر پاسخ دهد. در بسیاری از منابع تاریخی از جمله ایلیاد هومر و نیز کتاب مقدس میتوان توضیحاتی را در مورد انواع بافندگیها و نیز کیفیت آنها مشاهده کرد.
پوشش روی تابوتهای یافت شده در نزدیکی رود نیل، گلیم بافی را به حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح مرتبط میکند. پشم و مواد اولیه این هنر در قالب زندگی روستایی و پرورش حیواناتی مانند گوسفند، بز، اسب و شتر تأمین میشد. به تدریج و در پی پرورش گیاهان و کشف منابع گیاهی و جانوری متعدد، گلیمها از رنگ بندیهای متنوع و زیباتری برخوردار شدند.
به دلیل از بین رفتن ابزارهای پشمی بافندگی در گذر زمان، نمیتوان عمر دقیق گلیم بافی را حدس زد و تنها راه برای تخمین تقریبی عمر این هنر، ابزارهای سنگی به جا مانده از آن دوران است. تعداد زیاد گلیمها و نمدهای متعلق به قرون سوم و چهارم قبل از میلاد، نمونههای بسیار ارزشمندی از اولین بافتههای شرقی محسوب میشوند. بنابراین میتوان به جرات این ناحیه را اولین مرکز گلیم بافی در جهان برشمرد. گرچه این هنر، در زمانها و مناطق مختلف توسعه یافته است اما پی بردن به میزان پیشرفت متدهای باستانی آن امری غیر ممکن است. در گذشته و با توجه به کاربرد نخهای پشمی، گلیمها از انعطاف و کیفیت بالاتری برخوردار بودند.
ساکنان آناتولی همزمان با توسعه شهر نشینی و به ویژه در قرن ششم پیش از میلاد، به گلیم بافی روی آوردند و حتی سبکهای نوینی از آن را ابداع کردند. یکی از دلایل آن هم میتواند به این موضوع مرتبط باشد که درپی توسعه زندگی اجتماعی، شیوههای مختلف گلیم بافی، میان افراد مبادله میشد. گلیم بافی به ویژه بین قرون هفتم و هجدهم گسترش یافت و سلجوقیان، عثمانیان، مغولیان، صفویان، مملوکیان و بربرهای شمال آفریقا از حامیان آن بودند.
نباید این نکته را از نظر دور داشت که گلیم بافی در انحصار زنان بوده است و هنوز هم یکی از وظایف اصلی زنان عشایر به شمار میرود. در گذشته، گلیم بافی نقش مهمی را در زندگی زنان ایفا میکرد و بخش اصلی جهیزیهشان و یک منبع درآمد برای آنان به شمار میرفت. بنابراین نوعروسان میبایست این هنر را فرا میگرفتند.
در طی سدههای مختلف و به دلیل رواج ازدواجهای بین قبیلهای، شیوههای مختلف بافندگی با یکدیگر ادغام شدند و صنعت گلیم بافی را با تغییرات عدیدهای روبرو کردند. این صنعت در انتهای قرن نوزدهم و به دلیل واردات رنگهای شیمیایی نا مطلوب از کشورهای اروپایی لطمات بسیاری دید.
واضح است که در سالهای اخیر، گلیم بافی به دلایلی متفاوت از گذشته بافته میشوند و مسائل فرهنگی و استفادههای شخصی جای خود را به مزایای تجاری دادهاند. نگاهی به بافتههای مختلف مناطق گوناگون، چه قدیم و چه جدید، ثابت میکند که گلیمهای اصیل همچون گذشته از جایگاه خاص خود برخوردار هستند.
منبع : شهرفرش